Saturday

7

پويايي اقتصادي شهرهاي سايبر را آميزه اي از مرکزگرايي جغرافيايي و مرکززدايي تعيين مي کند. بدين صورت که فرايندهاي اقتصادي ِ اين شهرها ميان ارتباط از راه دور و ارتباط رو در رو ، ثبات و تحرک ، روابط جديدي ايجاد مي کنند . اين روابط جديد بر پايه استفاده از امکانات تکنولوژيهاي ارتباطي و اطلاعاتي و همچنين سيستم حمل و نقل شکل مي گيرد . بهمين خاطر ما ديگر نبايد اقتصادهاي اين شهرها را ثابت و يا محصور در مرز مشخصي فرض کنيم . بلکه بايد اقتصاد آنها را در مقام ”مجموعه اي از روابط مبتني بر فاصله از يکديگر (distanciated) در نطر بگيريم که در مکان هاي مختلف قدرت و شدت متفاوتي دارند ”.

حال اگر بخواهيم الگوهاي جغرافيايي کلي اين گونه روابط را اساس قدرت و شدت آنها دسته بندي کنيم به 3 گونه مي رسيم:

Sticky spaces : the global metropolitan heartlands

اهميت و نقش تعيين کننده شهرهاي ”جهاني“ در اقتصاد جهاني و مبتني بر دانش معاصر بيشتر و بيشتر مي شود . روابط متقابل اين شهرها و همچنين گروه ها و شرکتهاي بزرگ تجاري که به توليد کالا، دانش و خدمات مي پردازند در سطح بين المللي افزايش پيدا مي کند . بهره گيري از تکنولوژيهاي نوين ارتباطي و زيرساخت هاي حمل و نقل باعث شده است که در اين شهرها فضاها و مناطق حياتي ِ اقتصادي ( فرودگاهاي مختلف ، مناطق تجاري ، صنعتي ، سرگرمي و تفريحي ) ايجاد شود ، البته با ميزانهاي متفاوت در شهرهاي مختلف .

از شهرها و مناطقي که از اين دسته اند مي توان به Manhattan

the city of London, silicon valley Washington, Hollywood اشاره کرد .محرک هاي اصلي در نوآوريهاي تکنولوژيک ، نظام مالي جهان ، ارتباطات بين المللي ، حمل و نقل کالا ، حکومت ، بازارهاي جهاني کالا هستند . ضمن اينکه در تعيين گرايشهاي فرهنگي در (فيلم، مد ،تلويزيون و....) تعيين کننده هستند .

در بسياري از موارد توليد ناخالص اين کلان شهرها از کشورها بيشتر است . مثلا :

نيو يورک 829 ميليارد دلار در مقابل برزيل 778 ميليارد

پاريس 374 ميليارد دلار در مقابل استراليا 361 ميليارد دلار

در اين شهرها هم تعاملات رو در رو و در سطح شهر به شدت انجام مي پذيرد و همچنين زير ساخت هاي ارتباطي و حمل و نقل آنقدر قوي است که ارتباط با مناطق دور هم به راحتي امکان پذير باشد . در واقع روابط رو در رو و ميان فردي همانقدر اهميت دارد که روابط از راه دور بطوري که : کار از راه دور از طريق اينترنت ممکن نيست جايگزين قدرت ارتباط ميان فردي اي شود که باعث کارگروهي و خلاقيت مي شود.

Cities on the economic periphery

ولي تمام شهرها و منطقه هاي اقتصادي نمي توانند به قدرت و موقعيت کلان شهرها دست يابند . بلکه فرايند مرکز زدايي باعث مي شود که در بسياري از کشورهاي توسعه يافته ، در حال توسعه و پسا کمونيستي ، شهرها و منطقه هاي به اصطلاح ”حاشيه اي“ بوجود بيايند که در ميان جريان عظيم پيشرفت اقتصادي بتوانند براي خود، جايي دست و پا کنند .اين جريان عظيم سرمايه گزاري از سوي شهرها و منطقه هاي“جهاني“ ناشي از قانون زدايي و آزادسازي تجارت است که باعث شد تا غول هاي اقتصادي و تصميم گيرندگان بزرگ در جهت کاستن از هزينه ها و همچنين بهره برداري از نيروي کار ارزان و توزيع کالا وخدمات خود به اين مناطق روي بياورند .

E-commerce: ICTs and the remediation of urban consumption

استفاده از تکنولوژيهاي ارتباطي و اطلاعاتي براي سازمان دهي به ديناميسم اقتصاد داخلي و مصرف در شهرها.در واقع با وجود سر و صداي بسيار درباره جهاني شدن ، نبايد از ياد برد که بسياري از تبادلات ، همچنان در جهت تقويت روابط اقتصادي در ”داخل“ خود شهرها صورت مي گيرد و اکثر شغل ها را نيازهاي محلي توليد مي کنند . بسياري از تبادلات الکترونيکي نيز محلي است . پس در زماني که همه جا صحبت از جهاني شدن ، مرکز زدايي و بزرگراه هاي اطلاعاتي است . روابط اقتصادي محلي نه تنها ضعيف تر نشده اند که قدرتمندتر از گذشته عمل مي کنند

گسترش تجارت الکترونيک در مقياس هاي مختلف در داخل شهرها و تغيير در شيوه مصرف ، توليد و توزيع کالا بين شرکت ها و مصرف کنندگان مختلف خود بيانگر همين مسئله است .

6

به نظرم يکي از حوزه هايي که فضاي مجازي در ايران بسيار بسيار روي آن تاثير گذاشته زبان فارسي است . در ايران همواره بر اهميت زبان فارسي تاکيد شده است . اينکه زبان فردوسي و سعدي و حافظ را بايد حفظ کرد . تاسيس فرهنگستان هاي زبان و ادب فارسي از زمان رضا شاه و چاره انديشي براي مقابله با هجوم کلمات و اصطلاحات بيگانه و لغت سازي و درست بنوسيسم و غلط ننويسيم و در لابلاي تبليغات آموزش زبان دادن و کارهاي ديگر همه مويد تلاش براي پاسداري از اين ميراث ملي بوده است . ولي به نظر مي رسد که رسانه هاي جديد دارند زبان فارسي را دگرگون مي کنند و کاري هم از دست کسي بر نمي آيد . با گسترش موبايل و پيام کوتاه ِ آن و همچنين چت روم ها نوعي از زبان فارسي در طي اين چند سال شکل گرفته که آتاترک بر زبان ترکي با اجبار تحميل کرد و در ايران نيز سالها بحث آن مي شد . نوشتن فارسي با کلمات انگليسي تنها به خاطر موبايل و تالارهاي گفتگو در اينترنت بوجود آمد و مسئله اي است که بايد درباره اش بسيار فکر کرد و به گفتگو نشست . فکر مي کنم اين نوع نوشتن تاثر بسيار زيادي بر زبان فارسي بگذارد . بايد به فارسي زبانان دو يا سه نسل بعد فکر کرد . آنها چه زباني فرا خواهند گرفت ؟ .

5

آنچه به درک ما از دنياي واقعي شکل مي دهد تلقي ما از زمان و مکان است . به همين شکل در دنيا و فضاي مجازي نيز تلقي ما از زمان و مکان تعيين کننده است و به علاوه بر درک ما از آنها در دنياي واقعي نيز تاثير مي گذارد .
در دنياي مجازي زمان و مکان مي شکنند . در اينجا کم پيش مي آيد که زمان مانع کاري شود که قصد انجمش را داريم . با اينترنت ، کتابخانه و بانک و اخبار و ثبت نام در کلاس و ..... همواره در دسترس اند . هر زماني خدماتي که مي خواهيم به ما ارائه مي شود .
تلقي ما از مکان نيز دستخوش تغيير مي شود . با همه گير شده موبايل ، ما انتظار داريم همه هر زماني که ما بخواهيم حاضر باشند . داشتن شماره تماس کسي مساوي است با در اختيار داشتن او . توجيهي براي اينکه نتوان به او دسترسي پيدا کرد وجود ندارد .
براي بسياري مونيتور کامپيوتر جهان آنها را شکل مي دهد . با اينترنت دورترين مکانهاي جغرافيايي در دسترس ما هستند و ما مي توانيم از طريق تصاوير ماهواره جنگل هاي امازون ، خيابانهاي بوداپست و جنگ در دارفو را به صورت زنده ببينيم . و بسياري از اوقات نيز هر کدام در يک پنجره جدا هستند . در واقع در يک زمان چندجاي مختلف هستيم . ولي آنچه براي من شگفت انگيز است اين است که به نظر مي رسد هر قدر بيشتر در اين فضاي مجازي غرق مي شويم بيگانگي ما با محيط اطرافمان بيشتر مي شود . ممکن است از همسايه ديوا به ديوارمان چندين روز بي خبر باشيم و يا نام فروشنده مغازه سر کوچه مان را با وجود اينکه هر روز خريد مي کنيم ندانيم . نوعي بي حسي نسبت به آنچه در اطرافمان مي گذرد .

4

در کلاس استاد عاملي از شهر مجازي و مزيت هاي آن صحبت کردند . بحث شد که چه مقدار از ترافيک ممکن است کم شود و يا کاغذ بازي و فساد اداري ممکن است برچيده شود . يکي از دانشجويان نيز مقاله اي راجع به کنفرانس اتحاديه اروپا درباره شهر مجازي و گزارش کشورهاي اروپايي از تجربه ها و دستاوردهايشان ارائه کرد . اينکه چقدر مشارکت مردم بيشتر مي شود . اينکه امکان خدمات رساني به مردم بيشتر مي شود و حرفهايي از اين چنين و در کل ترسيم يک فضاي آرماني . جالب بود .
بعد از ارائه مقاله طبيعتا همه به تهران و ديگر شهرهاي ايران فکر مي کنيم . اينکه با داشتن يک شهر مجازي زندگي بهتر خواهد شد و مشکلات کمتر . در کلاس نيز بيشتر بحث هاي انتقادي راجع به شهر مجازي شد و اينکه چه امکانات و خطراتي به دنبال دارد . ولي به نظر من ما کمي داريم تند مي رويم . بايد خيلي خوش خيال باشيم که در مورد شهرهاي مجازي ايران چنين بحث هايي کنيم . اگر فضاي مجازي را فضايي در کنار فضاي واقعي و در نتيجه شهر مجازي را شهري در کنار شهر واقعي بدانيم و طبيعتا فکر کنيم که کساني که در شهر واقعي حضور دارند در شهر مجازي نيز سکونت دارند و مقايسه اي ميان اين دو انجام دهيم بعضي چيزها روشن مي شود .
اگر بخواهيم شهرهاي مجازي اروپا را با شهرهاي مجازي ايران مقايسه کنيم کافي است تا شهرهاي اروپا را با شهرهاي خودمان مقايسه کنيم . مقايسه مديريت شهري ، خدمات ، زير ساختها و اخلاق شهروندي به ما نشان مي دهد که در مورد شهر مجازي کم و بيش در کجا قرار داريم .
دکتر عاملي در کلاس از طراحي شهر مجازي تهران مي گفتند و از اشتياق شهرداري در اين مورد و من به اين فکر کردم که در اتاق کنفرانس دانشکده علوم اجتماعي دانشگاه تهران که کلاس برگزار مي شود به اينترنت دسترسي نداريم . امکان دسترسي به اينترنت wireless در دانشگاه تهران مانند امکان دسترسي به تاکسي در ساعت هاي شلوغ و روزهاي باراني تهران است . و تازه اينجا دانشگاه اول ايران است . به واقع همانقدر که ما در زيرساخت هاي يک شهر واقعي از شهرهاي اروپا عقبيم ( مترو تهران را به مترو پاريس مقايسه کنيد ) ، در زير ساخت هاي شهر مجازي نيز همانقدر عقبيم .
آنچه در فضاي مجازي براي انسان رهايي بخش است ممکن است در عين حال باعث اسارت بيشتر او شود . فضاي مجازي به فرد آزادي بيشتري مي دهد ولي در عين حال ممکن است او را بيشتر تحت کنترل فرادستان در آورد . آنچه در اينجا مهم مي شود مالکيت فضاي مجازي و همچنين نوع رابطه دولت و جامعه است . در کشور ما دولت يگانه مالک ِ همه چيز است . به علاوه رويکرد دولت در قبال رسانه هاي ارتباط جمعي تاکنون يک سويه بوده است . د.لتي بودن راديو و تلويزون و همچنين سياست دولت درباره ماهواره به اندازه کافي گوياست . به علاوه رويکرد دولت درباره فضاي مجازي تاکنون ادامه سياست هاي قبلي است . مختص کردن ارائه خدمات اينترنت به مخابرات و فيلتر کردن گسترده سايت ها و بدتر از همه تعيين سرعت اينترنت گوياي ميزان دخالت دولت در فضايي است که قرار است کارها سريعتر انجام شود و شهروندان آسوده خاطر باشند . به نظر من ادامه روند کنوني هيچ کمکي به گسترش شهر مجازي نمي کند چراکه اعتمادي بين شهروندي که قرار است اطلاعات خود را بيشتر از پيش در اختيار بگذارد و دولتي که همه چيز را مي خواهد در کنترل داشته باشد وجود ندارد .

3

زندگي روزمره انسان ها ، زندگي ملموس آنها در تعاملاتشان با انسانهاي ديگر در سطح خانه و شهر چه رابطه اي با استفاده از تکنولوژيهاي جديد ارتباطي و زندگي در دنياي مجازي دارد ؟ .

ولي يک مسئله را نبايد فراموش کرد و آن اينکه وقتي از تکنولوژيهاي جديد ارتباطي و رابطه آن با شهر صحبت مي شود بيشتر اوقات پيوستگي و استمرار تحول تکنولوژي و شهر فراموش مي شود و بر تغييرات بنيادين و انقلابي تاکيد مي شود . تکنولوژيهاي جديد ارتباطي و کاربست آنها از زمينه تاريخي خود جدا مي شوند و انگار که از جايي نا معلوم پيدا شده اند تا زندگي انسان ها را متحول کنند . رابطه دوسويه ميان هر چيز جديد و قديم که در طي زندگي روزمره انسان ها وجود دارد در ميان تب ظهور تکنولوژيهاي جديد و گفتمان هاي مربوط به ان بسياري از اوقات از ياد مي رود . در واقع بايد گفت که طي چند هزار سال گذشته ، در شهرها همواره نوآوريهاي مختلف در زمينه هاي ارنباطات ، حمل و نقل ، رسانه ، چاپ و ..... در جريان بوده است و باعث گسترش شهرها شده است . قدرتمندترين شهرها همواره با اعمال کنترل نظامي ، اقتصادي و سياسي بر شهرها ي دور و نزديک بر آنها سلطه پيدا کرده اند . از همين جا اهميت تکنولوژيهاي ارتباطي و اطلاعاتي که کنترل از راه دور را ممکن مي کنند مشخص مي شود .

به نوعي مي توان گفت که تصور وجود شهر بدون اين رسانه ها نا ممکن است . نو آوري در اين تکنولوژيها از اختراع خط گرفته تا گسترس اينترنت نقشي اساسي در شکل دهي به شهرهاي مدرن و زندگي شهري داشته است .

2


در جامعه ايران که قيود اجتماعي زيادي براي گروه هاي حاشيه اي و اقليت و آنهايي که در قلمرو قدرت نيستند وجود دارد آيا فضاي مجازي امکان مقاومت براي آنها مهيا مي کند ؟ .
در زندگي روزمره و در سطح جامعه آنچه وجود ندارد گفتگوي عقلاني است . همواره گروه هاي فرادستي وجود دارند که حقيقيت را تعريف و هژموني خود را بر جامعه اعمال مي کنند و ظرفيت نقد شدن و درنظر گرفتن حقي براي طرف مقابل را کم پيش مي آيد که داشته باشند . اين رابطه يک سويه را در تمامي سطوح جامعه مي توان ديد . در خانواده، در سطوح بالاتر و نهادهاي بزرگتر مانند ادارات و دانشگاه و البته که در سطوح مختلف حکومت و در زمينه هاي گوناگون. در فضايي که نه قوانين و نه تحمل نقد گروه هاي فرادست فرصتي به گروه هاي حاشيه اي نمي دهد و آن ها را سرکوب مي کند ، امکان مقاومت آنها کم و فرهنگ فرادستان جاکم مي شود .
اما
فضاي مجازي چنين رابطه اي را به هم مي زند . در چند سال گذشته و با گسترش اينترنت در ايران گروه هاي اقليت با استفاده از فضاي مجازي براي خود اجتماعات مجازي تشکيل داده اند و هويت پيدا کرده اند . براي مثال جنبش زنان به واسطه اينترنت قدرت روزافزوني گرفته است . اينترنت رسانه اي است که باعث تقويت رايطه زنان و مبارزه آنها شده است. کمپين يک مليون امضا بدون وجود فضاي مجازي نا ممکن بود .
موسيقي زيرزميني مثال ديگري است . در حاليکه دولت همچنان نسبت به موسيقي سياست هاي پيشين هخود را ادامه مي دهد ، ، موسيقي کاملا متفاوتي از طريق اينترنت شکل گرفته است . موسيقي اي که يه مثابه يک خرده فرهنگ در برابر محدوديت هاي دولت مقاومت مي کند و با فضاي بوجود امده حتي آن را به رسميت نمي شناسد .
به گمان من فضاي مجازي باعث هر چه متکثرتر شدن جامعه ايران شده است. با تشکيل اجتماعات مجازي و هويت جمعي پيداکردن گروه هاي اقليت و فرودست .امکان مقاومت آن ها در سطح جامعه و بازتر شدن فضا بيشتر و بيشتر مي شود .


1

ديناميک حاکم در توسعه شهرهاي مجازي شامل ترکيب اماکن شهري ، حضور ملموس انسانها ، حرکتهاي فيزيکي با نظامهاي چند لايه و پيچيده تکنولوژيهاي ارتباطي و اطلاعاتي است . همين طور که فضاهاي شهري رشد زيرساختهاي و کاربردهاي اين تکنولوژيها را سرعت مي بخشند ، خودشان نيز آکنده از ارتباطات گوناگون کامپيوتري مي شوند . اين کامپيوتري و ديجيتالي شدن با زندگي واقعي شهري پيوند مي خورد . بهمين دليل ما در عين اينکه از شهر فيزيکي صحبت مي کنيم ، مي توانيم ازشهر مجازي نيز صحبت کنيم . بسياري از کارها و اعمال روزمره ما را ديگر مي توان در شهر و فضاي مجازي نيز دنبال کرد . بدين ترتيب شهرها و زندکي شهري روز به روز بيشتر ديجيتالي مي شوند و اين ديجيتالي شدن رفته رفته همه جا گير مي شود . جدا کردن زندگي شهري از زندگي مجازي ديگر بي معناست .