Saturday

کلمه اي 2000

در اين نوشته مي خواهم درباره حوزه عمومي در فضاي مجازي بنويسم. با ظهور تکنولوژيهاي نوين ارتباطي و اطلاعاتي و ديجيتالي شدن ما ديگر در جهاني دو فضايي زندگي ميکنيم ، يعني فضاي واقعي از يک سو و فضاي مجازي از سوي ديگر. همانطور که درباره امکان تحقق حوزه عمومي در جهان واقعي مي توان بحث کرد ، درباره شرايط امکان تحقق آن در فضاي مجازي نيز مي توان همين کار را کرد . من هم در اين نوشته کوتاه قصد چنين کاري دارم .

حوزه عمومي

جامعه دموکراتيک نه تنها بايد شهروندان آگاهي داشته باشد ، بلکه آگاهي اين شهروندان بايد در جريان گفتگو و استدلال با يکديگر تعيين کننده افکار عمومي شود . حوزه عمومي فضايي است که چنين امري را ممکن مي کند . يورگن هابرماس در کتاب : تغيير ساختاري حوزه عمومي به شکل گيري و زوال آن مي پردازد . استدلال او اين است که در قرن 18 و 19 در انگلستان ، گسترش سرمايه داري باعث ظهور حوزه عمومي شد .سرمايه داران آنقدر قوي شده بودند که براي استقلال از حکومت و کليسا تلاش کنند . آنها از تئاتر ، کافه ، هنر و... حمايت کردند . بدين ترتيب وابستگي چنين نهادهاي عمومي اي به حکومت کم شد و رفته رفته عرصه اي شکل گرفت که در آن شهروندان در کافه ، از طريق روزنامه و ... به بحث و گفتگو مي پرداختند . پس حوزه عمومي ، عرصه اي است جدا از حکومت که در آن شهروندان به بحث و استدلال آزادانه مي پردازند و ورود به اين عرصه براي همگان آزاد است و بدين ترتيب آنچه تعيين کننده است استدلال قوي تر است . واضح است که اطلاعات اهميتي حياتي دارد . آزادي دسترسي به اطلاعات و همچنين امکان نشر آن فارغ از منافع مادي و سياسي سنگ بناي حوزه عمومي است . ولي هابرماس معتقد است که حوزه عمومي طي قرن بيستم رو به زوال رفت و جامعه مدرن به تعبيري دوباره فئودالي شد . سرمايه داري در اواخر قرن 19 آنقدر قدرتمند شد که ديگر به جاي فشار بر حک.مت ها براي اصلاحات خودحکومت را در دست گرفت تا منافع خود را از طريق آن دنبال کند.در واقع با سلطه سرمايه داري آنچه ديگر اهميت پيدا مي کند بدست اوردن سود و منافع بيشتر است. از همين رو هابرماس معتقد است که طي قرن بيستم وظيفه نهادهايي مانند روابط عمومي ها نه صرفا اطلاع رساني بلکه دادن اطلاعات مخدوش بخاطر منافع کمپاني ها و يا دولتهاي خود بوده است . مالکيت رسانه هاي جمعي نيز گوياي هميت مسئله است . واضح است که رسانه نقشي اساسي در حوزه عمومي ايفا مي کند چرکه قدرت بررسي ِ مسائل عمومي را دارد . ولي طي قرن بيستم رسانه هاي جمعي اعم از تلويزيون ، راديو و روزنامه تحت اختيار کمپانيهاي بزرگ در امدند و نقش انتقادي خود را از دست دادند . حالا تبليغات نقشي اساسي در اين رسانه ها ايفا مي کنند . همين مسئله در مورد ديگر پديده هاي فرهنگي هم صادق است . همه چيز به "محصول" تبديل مي شود و بايد فرهنگ را " مصرف" کرد . محصولات فرهنگي ديگر امکان بحث و گفتگو فراهم نمي کنند .

قبل از اينکه به وضعيت حوزه عمومي در فضاي مجازي برسيم ، بايد گفت که از حوزه عمومي هابرماس انتقادات بسياري شده است . منتقداني مانند نانسي فريزر به مردانه بودن حوزه عمومي مورد نظر هابرماس اشاره مي کنند. زنان و افراد فرو دست جامعه انگلستان حق شرکت در حوزه عمومي را نداشتند .

با اين حال ايده حوزه عمومي ، براي هر دموکراسي حياتي است و بايد براي تحقق آن تلاش کرد . حال که به طور اجمالي حوزه عمومي در جهان فيزيکي را بررسي کرديم ، به فضاي مجاري مي پردازيم .

· اگر ما در جهان واقعي در جغرافيايي خاص زندگي مي کنيم و هويتمان وابسته به آن جغرافياست ، جهان مجازي ديگر جغرافيا ندارد . شکسته شدن مکان ويژگي اين جهان است .

· در جهان واقعي در حال حاضر مرزبندي و يا به بيان ديگر دولت – ملت و شهروند آن ويژگي اي اساسي شمرده مي شود ولي فضاي مجازي فضايي سراسر نمادين است که فرايند رمزي شدن ، رمز گذاري و رمزگشايي فرايند اصلي آن است .

· جهان واقعي عيني و ملموس است ولي جهان مجازي کاملا ساختگي و صنعتي است .

در واقع ما مي توانيم از واقعيت مجازي در کنار واقعيت جهان فيزيکي صحبت کنيم . پديد ه هاي اين جهان به نوعي تکرار پديد ه هاي پديد هاي جهان واقعي اند . آموزش مجازي ، دانشگاه مجازي ، شهر مجازي و ..... همه مويد اين مطلب اند.

آيا حوزه عمومي مي تواند در فضاي مجازي شکل بگيرد ؟ . براي جواب به اين پرسش به بعضي از شرايط تحقق آن اشاره مي کنيم . اولين شرط ، مانند جهان واقعي ، دسترسي است . براي دسترسي به اينترنت واضح است که تجهيزات سخت افزاري لازم است و همگان توانايي تهيه آن را ندارند . براي آنهايي که چنين توانايي را دارند ، اينترنت فضاي مناسبي براي مشارکت سياسي به شمار مي رود . افراد مي توانند با افکار مختلف آشنا شوند و همچنين از مکانهاي دور با يکديگر به گفتگو بپردازند . ضمن اينکه ارتباط ها دوسويه است . در عين حال نبايد فکر کرد که صرف دسترسي به اينترنت باعث افزايش فعاليت سياسي و يا بارور شدن گفتمان سياسي در جامعه خواهد شد . با اينکه موارد بالا از مزيتهاي ارتباط در فضاي مجازي به شمار مي رود ، ولي به هيچ وجه امکان تحقق يک حوزه عمومي برابر و مردمي را تضمين نمي کند . تا زماني که دسترسي ، به صورت برابر وجود نداشته باشد ، اينترنت صرفا توهمي از يک حوزه عمومي است .

ولي مسئله ديگري نيز مطرح است . حتي اگر دسترسي به اطلاعات برابر باشد ، کنترل و بررسي آن کار مشکلي است و نياز به مهارت هاي بالا و همچنين اختصاص دادن زمان و انرژي زيادي مي خواهد . در اختيار داشتن اطلاعات ما را به انسانهاي آگاه و سياسي تبديل نمي کند .

از آنجاييکه در فضاي مجازي ديگر محدوديتهاي مکاني وجود ندارد ، پس مي توان متصور شد که انسانها از نقاط مختلف يک کشور و حتي جهان دور هم جمع مي شوند و به بحث مي پردازند . به علاوه چون افراد قادرند هويت خود را مخفي نگاه دارند مي توانند آزادانه تر ايده هاي خود را بيان کنند . ولي در بسياري از موارد اينگونه نيست . پژوهش هاي بسياري نشان داده است که فضاي مجازي بيشتر جاي نظرات شتابزده و خالي کردن احساسات افراد شده است تا جاي استدلال و بحث و منطقي .

گفتيم که از ويژگي هاي حوزه عمومي مورد نظر هابرماس اين بود که اين حوزه بايد محل شکل گيري افکار عمومي باشد . آيا اينترنت چنين تواني دارد ؟ . ممکن است اينترنت چنين پتانسيلي داشته باشد ولي تا به حال که اين طور نبوده است . افراد ممکن است بتوانند در اينترنت هر چه مي خواهند بنويسند ولي اکثر اوقات تاثير اين نوشته ها از مرز چند خواننده متن فراتر نمي رود . بايد گفت که با اينکه فضاي مجازي به فرد اجازه مي دهد تا بدون ترس از افشاي هويتش ، آزادانه نظر خود را بيان کند ولي ديگر قدرت ارتباط چهره به چهره وجود ندارد .

مسئله مهم ديگر ، بحث مالکيت است . در واقع ساختار سياسي و اقتصادي جامعه بر نوع تحول فضاي مجازي تاثير مي گذارد . در جامعه اي که سرمايه داري بر جامعه سلطه کامل دارد مي توان انتظار داشت که فضاي مجازي و به طبع حوزه عمومي نيز تحت سلطه آن در آيند . در واقع فضاي مجازي ، محل ديگري براي کسب سود بحساب مي آيد . همينطور در جامعه اي مانند جامعه ما که دولت مالکيت همه چيز را در دست دارد ، نمي توان انتظار داشت که فضاي مجازي و حوزه عمومي آن نيز مستقل از دولت شکل بگيرند . .

Friday

3- هفتصد کلمه اي

بايد راجع به خدمات مجازي اي که دانشکده مان مي تواند ارائه کند بحث کنم . بهمين خاطر به وب سايت دانشکده سر زدم تا ببينم که دانشکده چه خدماتي ارائه مي کند . ناگهان متوجه اولين مسئله شدم و آن اينکه تا به حال به وب سايت دانشکده که نسخه جديدش هم چند ماه پيش راه اندازي شد سر نزدم . يعني تا به حال احساس نياز نکردم که به وب سايت دانشکده رجوع کنم . چرا ؟

در حال حاضر تنها ثبت نام دانشجويان به صورت مجازي صورت مي گيرد . آن هم تازه از همين ترم . ترم هاي پيش بايد حتما در سايت دانشکده ثبت نام مي کرديم ولي از اين ترم مي توان از خانه نيز ثبت نام را انجام داد .

به هر حال وارد وب سايت شدم و منوهاي مختلف آن را چک کردم . تاسف بار است . تنها قسمت هايي که اطلاعاتش کامل است "رياست دانشکده" و "رزرو آمفي تئاتر" است . قسمت " گروه هاي آموزشي " نيز اطلاعاتش به صورت ناقص وجود دارد . بقيه منوها اکثرا خالي اند . هيچ چيزي وجود ندارد . البته اينها صرفا اطلاعات صرف هستند و هيچ گونه خدماتي ارائه نمي کنند. پس مي توان گفت که دانشکده علوم اجتماعي هيچ گونه خدمات مجازي به دانشجويان و استادان خود ارائه نمي کند .

دانشکده چه خدمات مجازي مي تواند ارائه کند ؟ . در اين نوشته من به چند مورد اشاره مي کنم .

اول از همه اينکه دانشکده بايد در سطح دانشکده دسترسي به اينترنت را فراهم کند . بسياري از دانشجويان کامپيوتر laptop دارند و آنها بايد بتوانند هر زمان که بخواهند و هر کجا که باشند ، چه داخل کلاس و چه در کافه دانشکده به اينترنت دسترسي داشته باشند . اين از اولين و بديهي ترين خدماتي است که دانشکده بايد ارائه کند .

دومين مسئله به خود سايت دانشکده مربوط مي شود . وقتي وارد قسمت "گروه هاي آموزشي " مي شويم . گروه هاي مختلف مشاهده مي شوند . به نظر من يکي از کارهايي که مي توان انجام داد اختصاص دادن يک شناسه به هر دانشجوست تا به نوعي دانشکده در فضاي مجازي نيز امتداد پيدا کند . يعني اگر هر دانشجو و استاد در اين فضا نيز داراي هويت شود ، مي توان اين فضا را نيز به فضايي علمي تبديل کرد . مثلا هر استاد براي درسهاي مختلفي که تدريس مي کند صفحه مخصوصي مي تواند درست کند و در آنجا مي تواند اطلاعات و کتاب و هر آنچه لازم مي بيند بگذارد . ضمن اينکه دانشجويان نيز مي توانند ارتباط با يکديگر و با استاد را از فضاي فيزيکي دانشکده به فضاي مجازي ادامه دهد . بدين ترتيب انسجام کلي کلاس بالاتر خواهد رفت . هر دانشجو و هر استاد علاوه بر شناسه ، بايد پست الکترونيک هم داشته باشد . بدين ترتيب امکان ارتباط دانشجويان با استادان و برعکس فراهم مي شود . من براي يکي از درس هاي دوران ليسانس خود ، از طريق سايت دانشگاه هاي مختلف جهان با استادان زيادي مکاتبه مي کردم . چنين امکاني بايد در دانشکده علوم اجتماعي نيز فراهم شود . بدين ترتيب ارتباط ميان اساتيد و دانشجويان همواره برقرار خواهد بود .

يکي ديگر از خدماتي که دانشکده مي تواند ارائه کند و به نظرم بسيار مهم است راه اندازي کتابخانه الکترونيکي است . نگاهي به سايت دانشگاه هاي جهان نشانگر اين است که ما چقدر عقبيم . مثلا به دانشگاه هاي هاروارد و منچستر سر زدم . با اينکه در آن کشورها هيچ کمبودي از حيث کتاب و مجله وجود ندارد ولي خدماتي که اين دانشگاه ها به دانشجويانشان ارائه مي کنند شگفت انگيز است . حال به قسمت "کتابخانه" سايت دانشکده سر بزنيم . هيچ کتابي وجود ندارد . هيچي . آنهم در شرايطي که ما در رشته هاي علوم اجتماعي با کمبود منابع دسته اول مواجهيم . به نظرم يکي از اصلي ترين وضايف دانشگاه امکان دسترسي به کتابها و مجله هاي دسته اول خارجي است که محقق نشده است .

يکي ديگر از کارهايي که دانشکده علوم اجتماعي بايد انجام دهد ، ساختن فضايي مجازي براي بحث و گفتگو است . واضح است که کساني که در علوم اجتماعي مشغول هستند ، بايد همواره به بحث و گفتگو با يکديگر بپردازند . فضاي فيزيکي محدوديتهاي زماني – مکاني دارد . اين واضح است . ولي فضاي مجازي چنين محدوديت هايي را از ميان برده است . بدين ترتيب مي توان فضايي را متصور شد که در آن دانشجو و استاد از رشته هاي مختلف موضوعات مورد علاقه شان را مطرح مي کنند و با يکديگر به بحث و گفتگو مي پردازند .

من در اين نوشته کوتاه به بعضي از خدماتيا که دانشکده مي تواند فراهم کند اشاره کردم . بدون شک خدمات بسيار بيشتري را نيز مي توان ارائه کرد . ولي بايد تاسف خورد که دانشکده ما هنوز وب سايت کاملي ندارد چه برسد به ارائه خدمات مجازي .

2- هفتصد کلمه اي

من براي بررسي خدمات مجازي يکي از بخش هاي صنعتي در ايران . شرکت سايپا را انتخاب کردم . آدرس وب سايت سايپا http://www.saipacorp.co/

است . به هنگام ورود به وب سايت منوهاي زير در مشاهده مي شود :

1- گروه خودروسازي سايپا 2- محصولات 3- فروش 4- خدمات 5- اخبار 6- سهامداران 7- اطلاعات مالي 8- شما و سايپا

هر کدام از اين منوها نيز منوهاي ديگري دارند و اطلاعاتي به کاربر ارائه مي کنند . ولي آنچه براي ما مهم است خدماتي است که وب سايت به مشتريان مي دهد . براي اينکه ديد بهتري نسبت به نوع خدماتي که سايپا به مشتريان ارائه مي کند بدست آوريم وب سايتهاي چند شرکت خارجي توليد کننده اتومبيل بررسي شد . از ميان اين وب سايتها سايت مرسدس بنز انتخاب شد . بررسي اين وب سايت و خدماتي که به مشتري ارائه ميشود به ما کمک مي کند تا ببينيم سايپا کجا ايستاده .

وب سايت مرسدس بنز http://www.mbusa.com/mercedes/ است . صفحه اول سايت هم بصورت زير است :

مقايسه صفحات اول دو شرکت اولين نکته را هويدا مي کند . طراحي فوق العاده سايت بنز در مقابل طراحي نه چندان گيراي سايت سايپا . سايت بنز به صورت فلش طراحي شده و در مقايسه با سايت سايپا منوهاي صفحه اول کمتر است .

اول از همه به سراغ اطلاعاتي که به مشتري درباره اتومبيل ها داده مي شود مي رويم .

واضح است که در فضاي مجازي مي توان خدمات بسيار زيادي به مشتري ارائه داد . بدين صورت مشتري بدون نياز به مراجعه به نمايشگاه مي تواند اطلاعات خود را بدست آورد و اتومبيل مورد نظر خود را انتخاب کند . حال اين دو وب سايت را با هم مقايسه مي کنييم . در قسمت " محصولات" سايپا ، اتومبيل هاي مختلف نمايش داده مي شوند و اطلاعات هر اتومبيل به مشتري داده مي شود . مثلا :

ا

ا

مشخضات فني ماشين به طور کامل رائه شده است . ضمن اينکه در منوهاي جداگانه اي مي توان تصاوير خودرو و همچنين تيزرهاي مختلفي را ديد . با اينکه اين اطلاعات بد نيست ولي خيلي راحت مي توان تشخيص داد که خدمات بسيار گسترده تري مي توان به مشتري ارائه کرد . مثلا در وب سايت بنز با انتخاب هر ماشين مي توان به اطلاعات زير دست يافت :

اول اينکه يک سري اطلاعات کلي راجع به ماشين داده مي شود . سپس ماشين را مي توان از نماهاي مختلفي مشاهده کرد و مشخصات آن را مطالعه کرد . هر ماشين را از نماي بيروني مي توان ديد و مشخصات مختلف را مشاهده کرد . به علاوه نماي دروني ماشين ، ويژگيهاي آن و مشخصات مختلف را مي توان ديد .

ضمن اينکه براي هر ماشين اطلاعات گسترده اي راجع به ايمني ماشين ارائه ميشود . بعد از آن راجع به مشخصات فني ماشين مانند موتور ، گيريبکس و ... اطلاعات به مشتري داده مشود . بعد ازآن راجع به ابعاد ماشين اطلاعات داده مي شود و در آخر نيز عکس و فيلم هر ماشين در سايت گذاشته شده است .

به راحتي مي توان مشاهده کرد که فردي که به سايت بنز مراجعه مي کند ، شناخت بسيار بيشتري راجع به مشخصات هر ماشين بدست مي آورد . سايت بنز به خوبي از امکانات فضاي مجازي استفاده کرده است و بدين ترتيب هر ماشين را به طور کامل به مشتري مي شناساند . فردي هم که به اين وب سايت مراجعه مي کند ، اطلاعاتي را بدست مي آورد که شايد حتي در خود نمايشگاه هم بعضي از آنها از قلم بيفتد .

براي همين من فکر مي کنم که وب سايت سايپا نيز از حيث معرفي هر ماشين مي تواند بسيار بهتر عمل کند .

مسئله بعدي اختياراتي است که به کار بر داده مي شود . مثلا در قسمت “build” مشتري مي تواند رنگهاي مختل ماشين را انتخاب کند و ببيند . مشتري مي تواند رنگ خود ماشين ، رنگ فضاي داخل ماشين و مشخصات ديگر را انتخاب و مشاهده کند . ضمن اينکه قيمت هر رنگ و تجهيزات اضافي ديگر موجود است و مشتري به راحتي مي تواند مورد مطلوب خود را پيدا کند .

واضح است که شرکت سايپا نيز مي تواند چنين خدمات مجازي را براي مشتريانش ارائه کند . در حال حاضر ماشين ها با رنگ هاي مختلف و تيپهاي گوناگون ارائه مي شوند . مي توان اين اطلاعات را در وب سايت گذاشت تا مشتري با تامل و فرصت انتخاب بيشتري ماشين بخرد .

قسمت ديگري که در وب سايت بنز وجود دارد ، امکان مقايسه اتومبيلهاي مختلف است . فرد مي تواند ماشينهاي مختلف را از منظر هاي گوناگون با هم مقايسه کند تا بتواند بهترين انتخاب را انجام دهد .

سايپا نيز مي تواند چنين کاري را انجام دهد . با اينکه تعداد محصولات سايپا نسبيت به بنز بسيار کمتر است ولي با اين حال دادن امکان به مشتري براي مقايسه مشخصات ماشين هاي مختلف ضروري است . فضاي مجازي چنين امکاني را فراهم مي کند و بايد از آن بهره گرفت.

قسمت بعدي خدمات مالي مختلفي است که وب سيات بنز به مشتريانش ارائه مي کند . امکان خريد با کارت اعتباري ، اعلام فروش هاي ويژه و ..... که باز هم در قياس با سايپا بسيار کاملتر است . در وب سايت بنز قسمتي وجود دارد که به مشتري کمک مي کند تا ماشين مورد نظر خود را راحت تر پيدا کند و بخرد . بدين صورت که وب سايت هم با توجه به توان مالي مشتري ماشينهاي خاصي را پيشنهاد مي کند ، و هم به او کمک مي کند تا نزديکترين نمايندگي به محل سکونتش را پيدا کند . مقايسه اين مورد با وب سايت سايپا جالب است . در قسمت "خدمات" سايت ليست نمايندگي هاي سايپا در هر شهر و اطلاعات مربوط به هر کدام از نمايندگي ها وجود دارد . مانند شکل زير

به نظر مي رسد که اطلاعات خوبي وجود دارد ، حال با سايت بنز مقايسه کنيد

در سايت بنز نقشه هر شهر به طور کامل وجود دارد و فرد مي تواند به راحتي نمايندگي مورد نظر خود را پيدا کند .

مسئله ديگر اين است که سايت بنز با دريافت آدرس پست الکترونيکي فرد آخرين اخبار و اطلاعات را براي فرد ارسال مي کند . ولي در سايت سايپا چنين امکاني وجود ندارد .

وب سايت سايپا نقشه ندارد . در وب سايت منوي " نقشه" هست ولي هيچ صفحه تازه اي باز نمي شود . بديهي است که وجود نقشه مي تواند به مشتري کمک کند تا راحت تر به صفحه مورد نظر خود برسد .

موضوع تاسف برانگيز ديگر اسن است که بسياري از صفحات اصلا باز نمي شوند . مثلا در قسمت "فروش" قسمت هاي " وضعيت خودروي مشتري " و " فروش الکترونيکي " اصلا باز نمي شوند .

در هر حال با اين بررسي اجمالي مشخص شد که خدمات مجازي سايپا بهيچ وجه در حد مطلوب نيست . فضاي مجازي امکانات بسياري را در فراهم مي کند . ولي به نظر مي رسد که سايپا اين امکانات را خوب نشناخته است . سايپا مي تواند خدمات مجازي خود را بسيار بهتر کند

هفتصد کلمه اي -1

ظهور فضاي مجازي باعث شده است که بعضي ازابعاد نظام حقوق کشورها در کانون توجه قرار بگيرد . با وجود اينکه ديگر رسانه ها مانند ماهواره نيز به مانند فضاي مجازي (اينترنت) ويژگي جهان گستري دارند ، ولي راحتي توليد اطلاعات از طريق اينترنت و تمرکز زدايي ناشي از آن به معني آن است که دولت ها و قانون گذاران براي گنجاندن اينترنت در چارچوبهاي قانوني موجود کار راحتي پيش رو ندارند .

آيا يک کشور بايد بتواند بر انچه در اينترنت توليد مي شود سلطه بيشتري داشته باشد ؟ .اين در صورتي است که مردمان کشورهاي ديگر بيشتر آن محتوا را دريافت مي کنند . مسئله ديگر اين است که اينترنت بسياري از قانونهاي فعلي را نيز مختل مي کند . دانلود فيلم و موسيقي و ديگر اطلاعات بدون رعايت حق تاليف مثال خوبي است .

حوزه هايي که در قانونگذاري براي اينترنت و ديگر رسانه هاي جديد بيشتر برز آنها تاکيد شده است شامل حق مالکيت مادي و به خصوص معنوي ، حوزه خصوصي هر فرد و آزادي بيان بوده است . ضمن اينکه به جرمهاي مختلف اينترنتي مانند کلاهبرداري ، رد و بدل کردن اطلاعات غير قانوني مانند عکس هاي مربوط به آزار و اذيت کودکان ، تجاوز و حتي تروريسم توجه شده است . همواره گفته شده است که قانون گذاري براي فضاي مجازي نا ممکن است . خوب در نگاه اول هم اين موضوع بديهي به نظر مي آيد . به هر حال در اين فضا زمان و مکان مي شکنند و ارتباطها بدون حضور فيزيکي افراد شکل مي گيرد . پس دنبال کردن محرمان شايد سخت باشد . ولي اين طور هم نيست . با وجود اينکه خصوصيت فرا زماني و فرا مکاني اينترنت اجراي يک سري از قوانين را مشکل مي کند ولي قانون گذاران آنقدر هم دست بسته نيستند .

ولي اينکه آيا در فضاي مجازي بايد قانون گذاري صورت بگيرد يا نه ، و يا اينکه به چه شکل بايد اداره شود مسئله ديگري است . خيلي از کساني که در شکل گيري فضاي مجازي دخيل بوده اند بر ضرورت وجود آزادي کامل در اين فضا تا کيد کرده اند و همچنين سازمانهاي مدافع آزادي بيان . به اينها بسياري از کمپاني هاي اقتصادي را اضافه کنيد که خواستار عدم مداخله دولتها در تجارت الکترونيکي هستند . با اين حال بسياري از دولتها و ديگر سازمانهاي سياسي – اجتماعي از تاثيرات به زعم آنها سو ء تکنولوژيهاي نوين اطلاعاتي و ارتباطي نگران هستند .

اين تکنولوژيها ديگر در ساختار اجتماعي و فرهنگي کشورها جا گرفته اند . اطلاعات و ارتباط تشکيل دهنده فرهنگ کشورها هستند . بهمين دليل است که دولتهاي بسياري نگران اين هستند که تکنولوژيهاي اطلاعاتي و ارتباطي بر حيات اجتماعي و فرهنگي کشورها تاثير منفي بگذارد . مثلا يکي از نگراني ها اين است که در دسترس بودن اطلاعات زننده و يا نژادپرستانه و يا ضد ديني در اينترنت سبب گسترش فساد خواهد شد .

گسترش برق آساي فضاي مجازي سبب رشد جرمهاي مجازي نيز شده است . بعضي کارها مانند نفوذ به شبکه هاي مختلف مختص به فضاي مجازي هستند ولي جرمهاي ديگري مانند کلاهبرداري ، جاسوسي و .... امتداد اين جرمها از دنياي فيزيکي به دنياي مجازي هستند .

بيشتر کساني که درباره جرم اينترنتي فکر مي کنند ، هک کردن به ذهنشان مي رسد . جرمهاي معمول هکرها شامل دزديدن مجازي کارتهاي اعتباري ، توليد ويروس ، شکستن قفل برنامه هاي مختلف و کپي هاي غير قانوني است . اما قضيه به همين جا ختم نمي شود ، بلکه جرم هاي بسيار زياد ديگري نيز وجود دارند . مثلا فکر کنيد که همين هکرها بتوانند به اطلاعات سري مربوط به کشورها دست پيدا کنند .

ولي راه حل چيست ؟ . در عين حال که از اين تکنولوژيها براي جرم استفاده مي شود ، مي توان از انها براي جلوگيري از جرم ها چه در فضاي مجازي و چه در فضاي فيزيکي بهره گرفت . ضمن اينکه زير ساختهاي قانوني و حقوقي براي پرداختن به جرائم لازم است . مثلا در سال 2002 ، 26 عضو کنسول اروپا و 4 کشور غير عضو از جمله امريکا پيمان نامه اي درباره جرم مجازي تصويب کردند که هدف از آن اعمال قوانين فرامرزي ِ جرائم مجازي بود . پيمان نامه 4 حوزه اصلي را هدف قرار داده بود : کلاهبرداري ، ويروس ، هرزه نگاري ِکودکان و نقض حق مالکيت . با اين حال ، عليرغم توافقات صورت گرفته ، هم پيماني موثر بين المللي همچنان دور از انتظار است .

در مورد کپي رايت مي توان گفت که همانطور که رسانه هاي ديجيتال نقض حق مالکيت را براي سودجويان راحت مي کنند ، اين رسانه ها همزمان راه هاي جديدي براي اعمال کنترل شديدتر هم فراهم مي کند . ضمن اينکه قوانين متعددي نيز دراينباره وضع شده است . مثلا در سال 1998 " قانون کپيرايت هزاره ديجيتال" به تصويب رسيد . سازمان جهاني تجارت و سازمان جهاني مالکيت معنوي که از زير مجموعه هاي سازمان ملل است ، متولي اين قانون بودند .

از بحث هاي بالا مي توان نتيجه گرفت که فضاي مجازي نيازمند قوانين مختص به خود است . در عين حال به نظر ميرسد که اجراي قوانين همچنان با مشکل روبروست و نمي توان به راحتي با متخلفان برخورد کرد .

نکته ديگري که نبايد فراموش کرد ، آزادي افراد در دسترسي به اطلاعات و حق آزادي بيان است . بسياري از دولتها ، از جلمه دولت کشور ما ، به خاطر منافع و ترس از دست دادن قدرت شهروندان را از دسترسي به اطلاعات محروم مي کنند . همانطوري که در حال حاضر بدون فيلترشکن به بسياري از وبلاگها و وب سايتها نمي توان دسترسي پيدا کرد .


Thursday

10

شارل بودلر در شعر منثور ((گم کردن هاله زرين)) در کتاب ملال پاريس خود يکي از ويژگيهاي اصلي زندگي در شهر مدرن را بازگو مي کند . شعر راجع به گفتگويي ميان يک شاعر و دوستش است که در مکاني بدنام به هم بر مي خورند . دوست ِ شاعر از اينکه او را در چنين جايي مي بيند جا مي خورد . چون در شان شاعران نيست که به چنين مکانهايي سرک بکشند. شاعر در جواب مي گويد که هنگام رد شدن از خيابان به خاطر ترافيک ، هاله زرينش از سرش سر خورد و در گل و لاي خيابان فرو رفت . از اين موضوع نيز ناراحت نيست چون ديگر مي تواند به راحتي به هر کجا ي شهر که مي خواهد برود . مضمون شعر بودلر اين است که شهر و آنچه مخصوص شهر است مانند ترافيک ، بلوارها، آمد و شد سيل آساي آدميان و کافه ها و ... سبب مي شود که تجربه زندگي انسان ها دگرگون شود . شهر انسان ها را در بر مي گيرد و حالات ذهني جديدي را بر آنان تحميل مي کند . آنچه وجود دارد به واقع يک آشوب محض است . انسان ها نيز براي زندگي در چنين فضايي نيازمند به کارگيري توانايي هايي هستند . بايد خود را با حرکات اين آشوب هماهنگ کنند . ولي اين تنها يک بعد چنين زندگي اي است . زندگي در اين فضا در عين حال امکانات و آزادي هايي نيز به همراه دارد . فراروي فرد راه هاي بي شماري براي حرکت قرار دارد .ضمن اينکه او مي تواند با انسان هاي بي شماري در کافه ها و بلوارها مراوده کند .
ولي اتفاقي که طي قرن بيستم و اين قرن در جهان و ايران افتاد ، خراب کردن چنين فضاهايي و احداث بزرگراه هاي بيشمار بود. انسان ها سوار بر ماشين خود از يک سوي شهر به سوي ديگري مي روند، بدون اينکه با يکديگر مراوده اي داشته باشند . زندگي مشترک در محله ها و بلوارها و ... کمتر و کمتر مي شود. خلاصه اينکه زندگي ماشيني مي شود.
زندگي در فضاي مجازي و شهر مجازي نيز ممکن است با چنين مخاطراتي همراه باشد . فضاي مجازي ممکن است بسياري از قيد و بندها را از ميان بر دارد و زندگي را به نوعي راحت تر کند . ولي در عين حال اين توانايي را نيز دارد که زندگي را بيش از پيش ماشيني کند . در فضاي مجازي هيچ نوع ارتباط ميان فردي و نزديکي ميان انسان ها وجود ندارد . گفتگو ، گفتگويي از راه دور و ناقص است . غرق شدن در اين فضا ممکن است فرديت ِ خودخواهانه اي را شدت بخشد و زندگي در ميان انسان ها ، با تمام تناقض ها و امکانات و محدوديت ها يش را ضعيف کند

9

وقتي از فضاي مجازي صحبت مي شود ، همواره از قدرت رهايي بخشي آن گفته مي شود . اينکه انسان ها به دور از قيود اجتماعي در اجتماعات مختلف شرکت مي کنند و حرفهايي مي زنند که در زندگي روزمره جراتش را ندارند . درنوشته هاي قبلي اين بلاگ به اين موضوع پرداخته بودم .
ولي سوالي که برايم پيش آمد اين بود که در اين فضا چه بر سر هويت مي آيد ؟ . به طور حتم فرد در دنياي واقعي تحت تاثر ساختارهاي اجتماعي هويتي پيدا مي کنند و ممکن است از آن راضي هم نباشند ولي به خاطر عرف و قيود اجتماعي از سر باز زدن از آن خودداري مي کنند. حال در فضاي مجازي چه پيش مي آيد؟ . فرد هيچگاه هويتي يکپارچه به دست نمي آورد . بلکه آنچه اتفاق مي افتد اين است که در مکان هاي و اجتماعات مختلف با هويت هاي گوناگون ظاهر مي شود . فرم اينترنت و امکاناتي که فراهم مي کند به نظرم چنين نتيجه اي به بار مي آورد . پژوهشهاي انجام شده در اروپا و امريکا نيز مويد همين مطلب است . افراد در يک جا ممکن است جنسيت خود را عوض کنند و در جايي ديگر با هويتي ديگر و اسمي مستعار بيانيه اي خاص را امضا کنند . در يکجا با اسمي به غيراز اسم خود از علايق خود بگويند و .....و با اين همه در زندگي روزمره همچنان با همان هويت متعارف خود روزگار بگذرانند .
توقع ما از فضاي مجازي در مورد قدرت رهايي بخش آن بي جا است . آنچه اتفاق مي افتد نه شکل گيري هويت به اصطلاح واقعي و دلخواه فرد که چند پاره شدن هويت او و در واقع شکل گيري هويت هاي گوناگون فرد است . ديگر صحبت از هويت واقعي و يا اصيل فرد بي معنا است . بلکه بايد از هويت هاي فرد صحبت کنيم . هويت هايي که همه کپي هستند

8

جامعه ايران ، جامعه چند پاره اي است . نگاهي به زندگي ايراني ها در سيطره خصوصي و مقايسه آن با سيطره عمومي مويد اين واقعيت است . در سطح شهر همه در حال نقش بازي کردن هستيم . حرفهايي مي زنيم که باور نداريم . تعارفاتي مي کنيم که مي دانيم الکي است ، با کساني دست مي دهيم و روبوسي مي کنيم که دلمان نمي خواهد؛و البته نمي توانيم و يا دست کم گمان مي کنيم که نمي توانيم با آنهايي که دوست داريم دست بدهيم و دست در گردنشان بندازيم . در واقع مي توان گفت که بارزترين ويژگي ما ايراني ها دورويي است . بررسي چرايي شکل گرفتن دورويي در فرهنگ ما ضروري است . ترس و پارانويا از آن "ديگري" که ممکن است از فرادستان باشد ،اينکه در تعاملات هرروزه با "ديگران" شايد توطئه اي در کار باشد باعث مي شوند که سر به نشانه تاييد تکان دهيم ولي در واقع موافق نباشيم ؛ که تمجيد کنيم ولي در واقع خوشمان نيامده باشد . همچنين تلاش براي بقا در محيطي که ديگر اجتماع ارگانيک و مبتني بر نوع دوستي و مروت سابق نيست ، بلکه جامعه ايست که تقسيم کار و اقتصاد آن انسان هايي به بار آورده با فرديت هاي نيم بند و خودخواه . عرف و قونين جامعه به جاي شکل دادن به قواعد اخلاقي ، دورويي را شدت مي بخشد . آنچه صحت حرفهاي من را نشان مي دهد دقت به فضاي مجازي است .
به گمان من ، فضاي مجازي ( منظور من در اينجا اينترنت است ) در ايران ، خود جامعه اي است موازي جامعه واقعي . نگاهي حتي سرسري به حجم عظيم وبلاگ هاي شخصي و البته شبکه هاي دوست يابي مانند facebook,360,orkut نشان دهنده اين است که هويت مجازي ما با آنچه در خيابان و اداره و دانشگاه نمايش مي دهيم تفاوت دارد . اگر در زندگي روزمره تنها جسممان حاضر است و نظرات و افکارمان پنهان اند و هر آنچه هست بازي و نمايش است در جامعه مجازي قضيه برعکس است . همه نامرئي هستيم . جسم مان غايب است . در اينجا ما در امانيم . فرودست و فرادست بي معنا است . نظرو احساس و فکرمان را در وبلاگ و پروفايل هايمان بيرون مي ريزيم بدون اينکه نگران از دست دادن چيزي باشيم .
ما در وضعيت متناقضي زندگي مي کنيم . . در جامعه و زندگي روزمره هيچ چيز آنطور که مي نمايد نيست . همه هستند و انگار که نيستند . هر آنچه که ملموس و واقعي است دروغين است . برعکس فضاي مجازي به شدت واقعي است . فضاي مجازي مفري است براي اعلان هويت واقعي مان به ديگران. به ديگراني که هيچگاه ه مي بينمشان ولي براي ما از هر
آشنايي آشناترند .