Thursday

10

شارل بودلر در شعر منثور ((گم کردن هاله زرين)) در کتاب ملال پاريس خود يکي از ويژگيهاي اصلي زندگي در شهر مدرن را بازگو مي کند . شعر راجع به گفتگويي ميان يک شاعر و دوستش است که در مکاني بدنام به هم بر مي خورند . دوست ِ شاعر از اينکه او را در چنين جايي مي بيند جا مي خورد . چون در شان شاعران نيست که به چنين مکانهايي سرک بکشند. شاعر در جواب مي گويد که هنگام رد شدن از خيابان به خاطر ترافيک ، هاله زرينش از سرش سر خورد و در گل و لاي خيابان فرو رفت . از اين موضوع نيز ناراحت نيست چون ديگر مي تواند به راحتي به هر کجا ي شهر که مي خواهد برود . مضمون شعر بودلر اين است که شهر و آنچه مخصوص شهر است مانند ترافيک ، بلوارها، آمد و شد سيل آساي آدميان و کافه ها و ... سبب مي شود که تجربه زندگي انسان ها دگرگون شود . شهر انسان ها را در بر مي گيرد و حالات ذهني جديدي را بر آنان تحميل مي کند . آنچه وجود دارد به واقع يک آشوب محض است . انسان ها نيز براي زندگي در چنين فضايي نيازمند به کارگيري توانايي هايي هستند . بايد خود را با حرکات اين آشوب هماهنگ کنند . ولي اين تنها يک بعد چنين زندگي اي است . زندگي در اين فضا در عين حال امکانات و آزادي هايي نيز به همراه دارد . فراروي فرد راه هاي بي شماري براي حرکت قرار دارد .ضمن اينکه او مي تواند با انسان هاي بي شماري در کافه ها و بلوارها مراوده کند .
ولي اتفاقي که طي قرن بيستم و اين قرن در جهان و ايران افتاد ، خراب کردن چنين فضاهايي و احداث بزرگراه هاي بيشمار بود. انسان ها سوار بر ماشين خود از يک سوي شهر به سوي ديگري مي روند، بدون اينکه با يکديگر مراوده اي داشته باشند . زندگي مشترک در محله ها و بلوارها و ... کمتر و کمتر مي شود. خلاصه اينکه زندگي ماشيني مي شود.
زندگي در فضاي مجازي و شهر مجازي نيز ممکن است با چنين مخاطراتي همراه باشد . فضاي مجازي ممکن است بسياري از قيد و بندها را از ميان بر دارد و زندگي را به نوعي راحت تر کند . ولي در عين حال اين توانايي را نيز دارد که زندگي را بيش از پيش ماشيني کند . در فضاي مجازي هيچ نوع ارتباط ميان فردي و نزديکي ميان انسان ها وجود ندارد . گفتگو ، گفتگويي از راه دور و ناقص است . غرق شدن در اين فضا ممکن است فرديت ِ خودخواهانه اي را شدت بخشد و زندگي در ميان انسان ها ، با تمام تناقض ها و امکانات و محدوديت ها يش را ضعيف کند

No comments: